گاهي شناسايي چگونگي اثرگذاري متغيرها بر يكديگر دشوار مي شود.
مثلا اثر افزايش قيمت يك كالا بر درآمد فروش آن كالا چيست؟
آيا با افزايش قيمت، درآمدمان افزايش خواهد يافت؟
جواب:
درآمد=قيمت واحد كالا * تعداد فروش
افزايش قيمت، درآمد حاصل از فروش هر واحد محصول را افزايش خواهد داد، اما اين تنها مسير اثر گذاري نيست. افزايش قيمت، از سوي ديگر، فروش كالا را كاهش خواهد داد و كاهش تعداد محصول فروخته شده منجر به كاهش درآمد مي شود.
سوال: بالاخره افزايش قيمت، منجر به افزايش درآمد مي شود يا كاهش آن؟
جواب: بستگي به اين دارد كه با افزايش قيمت، چه ميزان كاهش در فروش داشته باشيم.
سوال: آيا افزايش قيمت، همواره منجر به كاهش فروش مي شود؟
جواب: اين هم مثل مورد قبل است. افزايش قيمت، همواره باعث كاهش قدرت خريد مشتريان مي شود، اما قيمت تنها عامل تصميم گيري مشتريان نيست. مثلا افزايش قيمت يك كالا، تصور مشتريان از كيفيت را افزايش مي دهد و تصور مشتريان از كيفيت كالا، تمايل آنها براي خريد را افزايش مي دهد. البته عوامل ديگري مثل كيفيت واقعي كالا هم بر تصور مشتريان از كيفيت اثر مي گذارد…
همين طور كه مي بينيم زنجيره اي از عوامل در هم تنيده ي علت و معلولي همزمان در ارتباط با هم هستند تا در طول زمان تعيين كنند اثر افزايش قيمت بر درآمد چه خواهد بود و نمي توان بر مبناي يك تحليل ساده به نتيجه رسيد.
همين اثر هم در طول زمان ثابت نيست. برخي روابط علت و معلولي با تاخير اثر خود را نشان مي دهند. مثلا ممكن است مشتريان در ابتدا مجبور به خريد باشند و افزايش قيمت در كوتاه مدت منجر به افزايش درآمد شود، اما در بلندمدت مشتريان ممكن است بتوانند كالاهاي جايگزين پيدا كنند و شيوه ي مصرف خود را تغيير دهند و فروش بيش از پيش كاهش يابد.