دبستان طالپا روز اول تدریس

سناريوهای مختلفی برای شروع كلاس بررسی كرده بودم.
در نهايت تصميم گرفتم كلاس را به دانش‌آموزان بسپارم و در نقش رهبر اركستر دانش‌آموزان رو همراهي كنم.
كلاس رو با يك فعاليت ساده شروع كردم:

اسمتان را بگوييد و يك چيزی كه طی دو هفته‌ی گذشته شما رو خوشحال كرده تعريف كنيد.
يكی دو جواب گرفتم و باقی بچه‌ها نگاهشان را از من می‌دزديدند تا مجبور به صحبت نشوند.
مسير را كمی عوض كردم: چه چيزهايي باعث خوشحالی شما ميشه؟

  • خواهرم بياد خونمون
  • اين كه در درس هام قبول بشم، اينكه به آرزوم برسم، دكتر بشم

همراه پاسخ دوم شدم و بچه‌ها در مورد شغل آينده‌شان صحبت كردند: دندانپزشك؛ معلم؛ پليس؛ و فوتباليست.
دوباره سراغ خوشحالي‌ها رفتيم:

  • عيدی بگيرم خوشحال ميشم

دوباره همراه بچه‌ها شدم و بچه‌ها در مورد عيد نوروز گفتند: چرا عيد نوروز را دوست داريم؛ به كجا می‌رويم؛ سفره هفت‌ سين را چطور می‌چينيم؛ قبل از عيد نوروز چه كار می‌كنيم و ما چه كمكي به خانواده می‌كنيم و …

با بچه‌ها همراه تجربه سيزده بدر در مناطق ييلاقي شلال و آب بيد شديم و در مورد حيواناتی كه در آن مناطق زندگی می‌كنند و حيوانات خانگی و زنجيره غذايی صحبت كرديم و ناهار سيزده بدر و اينكه بچه‌ها چه غذاهايی دوست دارند و چه غذاهايی بلدند درست كنند و سنگ‌ها و فسيل هايی كه بچه‌ها پيدا كرده‌اند و اينكه چه چيزهايی برای خودشان نگهداری می‌كنند و قرار شد بچه‌ها كلكسيون هايشان را روز بعد با خودشان به كلاس بياورند

بيش از چهار ساعت با بچه‌های پنجم و ششم همراه بوديم و بعد هم سه ساعت با بچه‌های پايه چهارم. معلم مدرسه ساعت چهار عصر بايد به مراسمی ميرفت و برای همين كلاس را زودتر تعطيل كرديم تا بتواند در كلاس‌ها را قفل كند. با دهيار روستا هم صحبت كرديم تا امكان برگزاری كلاس خارج از مدرسه و گردش در روستا و رفتن به منزل مردم روستا برايمان فراهم باشد.

روز دوشنبه را خيلی دوست دارم
به يكی از بزرگترين روياهای زندگيم رسيده‌ام
همراهی در كلاس درس با فرزندان توانمند عشاير
فرزندانی سخت كوش، توانمند، با انگيزه و سر حال، كه چشمانشان برق مي زند و با هيجان تو را به جمعشان می‌خوانند تا با آن ها “قد بازي” كنی و تو خوشحالی كه تو را در جمعشان پذيرفته‌اند و به چشم يك معلم، يك هم بازی و يك دوست به تو نگاه می‌كنند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

داستان دو قورباغه

داستان دو قورباغه، افسانه‌ای است در مورد گفتگوی دو قورباغه که آبگیر محل زندگی‌شان خشک می‌شود و در جست و جوی خانه‌ای تازه، به چاهی پر آب می‌رسند.

ادامه مطلب »

داستان قورباغه پخته

داستان قورباغه پخته، افسانه‌ای است که با بیان واکنش قورباغه در دو حالت قرار گرفتن در آب جوش و آب سردی که در حال گرم شدن است، یک آموزه سیستمی را درس می‌دهد.

ادامه مطلب »

پیرهن خاکستری در سرزمین سکه‌های نقره

پیرهن خاکستری قصه نوجوانی است که به سرزمین سکه‌های نقره می‌رود. او در آن سرزمین با تناقض‌هایی مواجه می‌شود و با آگاهی‌هایی که پیدا می‌کند، سعی می‌کند مشکلات مردم آن سرزمین و سرزمینی که از آنجا آمده را حل کند.

ادامه مطلب »

هديه روز پدر

روز پنجشنبه دوم ارديبهشت ٩٥ اولين روز كلاس درسمان براي دانش آموزان كلاس پنجم و ششم دبستان پسرانه ابوذر در روستاي كفران بود. كلاس را

ادامه مطلب »

اشتراک گذاری

Share on telegram
Telegram
Share on twitter
Twitter
Share on linkedin
Linkedin
Share on facebook
Facebook
Share on whatsapp
WhatsApp
Share on email
Email
فیل مولوی

دوره آموزشی آنلاین

آشنایی با «تفکر سیستمی»

مدرس: محمدعلی اسماعیل زاده اصل