نویسنده: محمدعلی اسماعیلزادهاصل
عضو شورای راهبری گروه آموزشی و پژوهشی آسمان در دانشگاه صنعتی شریف
این مقاله در مورد مفاهیم و کاربردهای کهن الگوی سیستمی «درمانهای بدتر از درد» در مدرسه است و در شماره آذر ۱۳۹۶ مجله رشد معلم چاپ شده است.
عنوان و لینک مقاله چاپ شده: درمانهای بدتر از درد
مقدمه:
دانش آموز درس را بلد نیست و نمیتواند به سوالات معلم پاسخ دهد؛ معلم به دنبال روشی است که دانش آموز را وادار به درس خواندن کند؛ دانش آموز را از کلاس اخراج میکند؛ دانش آموز در کلاس نیست تا درس امروز را یاد بگیرد؛ نسبت به درس و معلم و خودش هم حس بدی پیدا کرده؛ درسش ضعیفتر میشود و دفعه بعد هم نمیتواند به سوالات معلم پاسخ دهد؛ و این چرخه تکرار میشود…
بسیاری از مشکلات امروز ما نتیجه راهحلهایی هستند که در گذشته برای حل مشکلاتمان به کار گرفته ایم. راهحلهای امروزمان هم اگر به درستی طراحی نشوند، آسیبهایی تولید خواهند کرد که در آینده باید چارهای برای رفع آسیب این راهحلها پیدا کنیم.
کهن الگوی سیستمی «درمانهای بدتر از درد» به بررسی اثرات کوتاه مدت و بلند مدت راهحلها میپردازد. در این مقاله به بررسی این ساختار و نتایج و آسیبهای آن در مدارس میپردازیم.
داستانهای مداد و پاککن
مداد با نگرانی مشغول خواندن برگه امتحان شد. چند کلمهای نوشت؛ نوشتهها را خط زد و دوباره شروع به نوشتن کرد.
کمی هول کرده بود. هر سوال را چند بار میخواند، اما نمیتوانست به درستی مفهوم سوالها را بفهمد.
معلم به سمت او میآمد. نگرانیش بیشتر شد. عرق سردی بر پیشانیش نشست. دیگر نمیتوانست صفحه را به درستی ببیند.
معلم او را در آغوش گرفت و به او آرامش داد. مداد با آرامش مشغول نوشتن پاسخ سوالها شد.
راهنمای خواندن نمودارهای علت و معلولی:
علامت + روی کمان: رابطه علت و معلولی که «تغییرات متغیر اول اثری هم جهت بر متغیر دوم دارد» و یا «متغیر اول به متغیر دوم اضافه میشود».
علامت – روی کمان: رابطه علت و معلولی که «تغییرات متغیر اول اثری خلاف جهت بر متغیر دوم دارد» و یا «متغیر اول از متغیر دوم کم میشود».
علامت + داخل حلقه: چرخه بازخوردی که هر تغییری را در خودش تقویت میکند.
علامت – داخل حلقه: چرخه بازخوردی که هر تغییری را به سمت رسیدن به تعادل میبرد.
شرح کهن الگوی درمانهای بدتر از درد:
معمولا وقتی متوجه میشویم مسالهای وجود دارد که نشانهای از آن مساله خودش را نشان بدهد. نشانه مساله بلافاصله توجه همه را جلب میکند و فشار زیادی برای حل مساله ایجاد میشود.
در اولین مواجهه با مساله، به سرعت راهحلهایی پیشنهاد میشوند که در زمان کوتاهی نشانه مساله را از بین خواهند برد. با این حال این راهحلها معمولا پیامدهای ناخواستهای دارند که با گذشت زمان وضعیت را بدتر میکنند.
به این ترتیب بعد از مدتی، نشانههای مساله دوباره خودشان را نشان خواهند داد. در چنین شرایطی، معمولا همان راهحلهای قبلی که موفق ارزیابی شدهاند، دوباره و با شدت بیشتری مورد استفاده قرار میگیرند و زمینه آسیبهای بعدی را فراهم میکنند.
تقابل نشانهها و ریشههای مساله در کهن الگوی «درمانهای بدتر از درد»
همهی ما علاقمند به حل ریشهای مشکلات هستیم. با این حال ریشههای مشکلات معمولا بدون صدا و مخفی هستند و به این آسانی خودشان را نشان نمیدهند. ما معمولا با نشانههای مشکلات مواجه میشویم. در واقع، در بسیاری از موارد تمایز قایل شدن بین ریشهها و نشانههای مشکلات برایمان کار سختی است.
مثلا ممکن است با دانش آموزی مواجه باشیم که نتیجه ضعیفی در امتحانات داشته است. ممکن است تصور کنیم مشکل این است که تنبلی کرده و درس نخوانده است. در این شرایط ممکن است کسی تنبیه یا تشویق را برای کاهش تنبلی او در نظر بگیرد. اما اگر مشکل دانش آموز استرس زیاد بوده باشد و با وجود اینکه درس خوانده، استرس زیاد باعث شده باشد نتواند به سوالات پاسخ دهد، راه حل تشویق و تنبیه، استرس دانش آموز را زیادتر خواهد کرد و دفعه بعدی نتایج ضعیفتری به دست خواهد آورد. با این تحلیل، ممکن است فکر کنیم ریشه مشکل را پیدا کردهایم و به دنبال راهی برای کاهش استرس باشیم و دارویی برای کاهش استرس او تجویز کنیم. اما اگر ریشه استرس این دانش آموز کم بودن اعتماد به نفس باشد، مصرف دارو در طی زمان باعث میشود احساس وابستگی به دارو در او شکل بگیرد و اعتماد به نفسش بیشتر کاهش پیدا کند.
آگاهی از الگوی «درمانهای بدتر از درد» تصمیم گیری را سخت میکند و مانع به کار بستن راهحلهای دم دستی و خلقالساعه میشود. برای پیدا کردن ریشههای مشکلات و ارایه راهحلهایی که در بلندمدت هم وضعیت را بهبود دهند، نیاز به گفتگو با افراد دیگر و رفع ابهامهایی داریم که معمولا مشکلات را احاطه کردهاند. با رفع این ابهامها، مشکلات به مسالههای روشنتری تبدیل میشوند و اثر هر تصمیمی بر سایر عوامل اثر گذار در مساله روشن تر میشود.
نشانههای فعال بودن کهن الگوی «درمانهای بدتر از درد» در مدرسه
بعضی مشاهدات ممکن است نشان دهند که این الگو در مدرسه شما فعال است.
در چنین شرایطی:
- به محض مواجه شدن با یک مساله، فشار زیادی برای تصمیم گیری و اقدام سریع وجود دارد.
- در مورد مسالهها صحبت نمیشود. نشانههای مساله مخفی میشوند و وجود مساله انکار میشود.
- افراد به عنوان ریشه مساله دیده میشوند و تنبیه یا اخراج آنها به عنوان راهحل پیشنهاد میشود.
- مشکلات در طی زمان تکرار میشوند و شدت آنها افزایش پیدا میکند.
راهکارهای مواجهه با کهن الگوی «درمانهای بدتر از درد» در مدرسه
در مواردی که متوجه شدید این الگو فعال است، برای کاهش آسیبها به این راهکارها فکر کنید:
- در مقابل فشار برای تصمیم گیری و اقدام سریع مقاومت کنید.
- نتیجه اجرای راهحلهای پیشنهادی را در طی زمان بررسی کنید. این راهحل بعد از چند ماه یا چند سال به چه نتایجی منجر میشود؟
- سعی کنید با فراهم کردن فضای گفتگو، با مشارکت افراد مرتبط، ریشه مساله را شناسایی کنید.
- راهحلهایی پیدا کنید که ریشه مساله را درمان میکنند.
- برای حل مساله به دنبال راهحلهایی باشید که با اضافه کردن یک متغیر یا تغییر یک رابطه، الگو را بازطراحی میکنند، نه راهحلهایی که به افراد توجه میکنند.
• قبل از اجرای راهحل، پیامدهای ناخواسته آن را در نظر بگیرید تا اگر نتوانستید آنها را حذف کنید، حداقل برای مواجهه با آنها آماده باشید.
مثالهای دیگری از کهن الگوی درمانهای بدتر از درد
- شب بیدار ماندن برای انجام تکالیفی که به موقع انجام نشدهاند
- اخراج دانش آموز از کلاس یا مدرسه
- تنبیه دانش آموزان
- جایزه گذاشتن برای ایجاد انگیزه بیرونی برای مطالعه یا انجام کار
- وام گرفتن برای پرداخت هزینههای جاری
- اضافه کاری مدیر و کادر مدرسه در پاسخ به عقب افتادن کارها
نگاه یک متفکر سیستمی
عمل زدگی آسیبهای بزرگی برای انسانها به وجود میآورد. عمل زدگی یعنی ورود به اجرای راهحلها قبل از شناخت دقیق صورت مساله و قبل از بررسی دقیق راهحلهای مختلف و نتیجه آنها. وقتی با مشکلی مواجه میشویم، برای کاهش نگرانیها و استرسها سعی میکنیم نشان دهیم موضوع تحت کنترل است و ما در حال انجام اقدامی برای حل مشکل هستیم.
در این حالت وقتی از ما در مورد نتیجه اقداماتمان سوال میشود، تمایل داریم با خوشبینی زیاد، نتیجه اقداماتمان را اثربخش ارزیابی کنیم و اگر کسی از نتایج بدی که اقداماتمان در پی خواهد داشت هم سخن بگوید، تمایل خواهیم داشت این اثرات را کم یا بیاهمیت قلمداد کنیم.
تفکر سیستمی «عملگرا» است اما «عمل زده» نیست. شناخت مساله و طراحی راه حل در نگاه یک متفکر سیستمی زمان بیشتری نسبت به تفکر معمول خواهد برد. با این وجود نتیجه صبوری تفکر سیستمی راهحلهایی است که بر اساس یک شناخت مشترک بین افراد اثر گذار در مساله شکل گرفتهاند و به اثرات کوتاه مدت و بلند مدت اقدامات توجه دارند.
کهن الگوهای سیستمی
اگرچه مسایلی که با آنها مواجه هستیم تفاوتهای زیادی با هم دارند، الگوهای مشابهی در بعضی از آنها دیده میشود. وجود این الگوهای مشابه، نشاندهنده روشهای تصمیمگیری و ساختارهای مشابهی است که این الگوها را تولید میکنند. کهن الگوهای سیستمی بعضی از ساختارها و روشهای تصمیمگیری متداول و چگونگی عملکرد آنها را نشان میدهند. با استفاده از این الگوها میتوانیم با دیدن نشانههای مسایل، به ساختارهای شکلدهنده آنها پی ببریم و با اصلاح این ساختارها، موثرترین روشها را برای حل این مسایل به کار ببریم. توجه به این نکته ضروری است که این الگوها، صرفا مبنای اولیهای برای تشخیص هستند و برای هر مساله، عوامل و روابط دیگری که در آن مساله خاص اثر گذار هستند، باید در نظر گرفته شوند.
بعضی از کهن الگوهای سیستمی عبارتند از:
- کهن الگوی درمانهای بدتر از درد
- کهن الگوی انتقال فشار از راه حل اساسی به راهحل موقت
- کهن الگوی انتقال فشار به مداخلهگر
- کهن الگوی تنزل اهداف
- کهن الگوی تشدید رقابت
- کهن الگوی موفقیت برای موفق
- کهن الگوی محدودیت رشد
- کهن الگوی رشد و سرمایهگذاری ناکافی
- کهن الگوی تراژدی منابع مشترک
مجموعه مقالات «کهن الگوهای سیستمی در مدرسه» به مطالعه این الگوها در فضای مدرسه و آموزش و پرورش پرداخته است.